وحشت سرا
مسعود حداد مسعود حداد

به چشمه زهر پاشیدند که آب ازآب میترسد

 مکاتیب راچنان کردند که معلم ازکتاب میترسد

به فرد فرد دیارمن زمین وحشت سرا گشته

زبان ازگفت،پای ازرفت وچشم ازخواب میترسد

خدایا این چه ملکی است که بخشیدی برای ما

شکـــاری از غزالان و سیخ از کباب میترسد

چه غوغای نهانی است درین وحشت سراگویی

تــبر ازدســـتۀ خود ونمک از شوراب میترسد

تو ای «حداد»نگرد حیران باین کار خداوندی

به میدان نبرد آید «رستم» از صحراب میترسد

اول جون 2012

 


June 2nd, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان